پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

فکر م? کن?م "جنگ نرم" که م? گو?ند? شاخ و دم دارد. نه بابا! نه شاخ دارد و نه دم.

تصاو?ر ز?ر را از رو? تخته ها? تمر?ن کودکان گرفتم. فروشگاهش عمده فروش? بود و تا دلتان بخواهد از ا?ن اقلام فرهنگ? (به قول نوشته رو? ش?شه فروشگاه!) داشت.

گفتم از انتشارش پوزش بطلبم. اما د?دم ا?نها که دست هر بچه و تو? هر خونه ا? هست? پوزش برا? چه؟

حالا ه? درباره تب??ن جنگ نرم و تعر?ف مختصات جنگ نرم و پا?ه گذاران جنگ نرم و اهداف پل?د جنگ نرم و و و و ... تحل?ل بنو?س?م و نچ نچ کن?م و ... د?گر ه?چ!

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۵:۰۱
احسان عابدی

فکر می کنیم "جنگ نرم" که می گویند٬ شاخ و دم دارد. نه بابا! نه شاخ دارد و نه دم.

تصاویر زیر را از روی تخته های تمرین کودکان گرفتم. فروشگاهش عمده فروشی بود و تا دلتان بخواهد از این اقلام فرهنگی (به قول نوشته روی شیشه فروشگاه!) داشت.

گفتم از انتشارش پوزش بطلبم. اما دیدم اینها که دست هر بچه و توی هر خونه ای هست٬ پوزش برای چه؟

حالا هی درباره تبیین جنگ نرم و تعریف مختصات جنگ نرم و پایه گذاران جنگ نرم و اهداف پلید جنگ نرم و و و و ... تحلیل بنویسیم و نچ نچ کنیم و ... دیگر هیچ!

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۵:۰۱
احسان عابدی
بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهاد? المهد?

آن که شعر و هرچه موس?ق? ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پا? او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعد? ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهاد? المهد?

صاحب عصر? که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه ش?طان ها? بد ترک?ب

داردار و واق واق خو?ش را آواز م? گو?ند

ا?ن نه موس?ق? ست

ا?ن نه شعر و نه ترانه

ا?ن همه فحش است

ا?ن فض?حت نامه ? صه?ون و آمر?کاست

بچه ها? نطفه ها?? از لجن رو??ده در مرداب

کارگردان

استخوان? پرت خواهد کرد

پ?ش دم جنبان? چلپاسه ا? بدبو

آن دَل هرجا?? ?ابو

 

مزد وق وق کردن سگها? ب? اصل و نسب ا?ن است

مزد سگدوخوان? ا?ن از شغالان بدصداتر

مزد ا?ن چند?ن دهان ب? چاک

استخوان?

مزد ا?ن مزدورها? مست ع?اشش

فکر چند?ن جا?زه از دست خام چند خاخام اند

جا?زه در راستا?  فکرها?? از جنابت تا جنا?ت پُر

 جا?زه در راستا? گنده گو?? ها و چ?ز? از هم?ن ها?? که م? دان?د و م? دانند

پولها? هرزه سهم حنجر بدبو? فحاشش

 

مرتدند ا?نان نه ?ک تن شان

مرتد اول هم?ن بالاتر?ن با بچه ها? تخس ب? مادر

با همان اصحاب ?ک پاشان به اسرائ?ل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چن?ن آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم هم?ن خفاش ع?اشش ...

مانده آن سو مادر? چشم انتظار راه

مادر? شرمنده ?  شاه?ن...

                           نه ،  خفاشش!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۰۲
احسان عابدی
بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

مادری شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۰۲
احسان عابدی
سه شنبه/صبح/ برنامه زنده روز از نو/شبکه دو س?ما/مجر? (شهرام شک?با) :

" امن تر?ن جا? دن?ا خانه خداست? جا?? امن تر از خانه خدا ن?ست? اما حت? اونجا هم زن و مرد در کنار هم راه م? روند و کنار هم هستند? حالا ا?نجا که د?گه استود?و است و ما ...."

م? خواه?د راحت تر هم باش?د آقا? مجر?؟!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۱۳
احسان عابدی
سه شنبه/صبح/ برنامه زنده روز از نو/شبکه دو سیما/مجری (شهرام شکیبا) :

" امن ترین جای دنیا خانه خداست٬ جایی امن تر از خانه خدا نیست٬ اما حتی اونجا هم زن و مرد در کنار هم راه می روند و کنار هم هستند٬ حالا اینجا که دیگه استودیو است و ما ...."

می خواهید راحت تر هم باشید آقای مجری؟!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۱۳
احسان عابدی

شن?دم رهبر معظم انقلاب در بازد?دشان از نما?شگاه کتاب، رو? 2 کتاب دست گذاشته اند که ?ک? از انها رمان فاخر " نام?را " بوده است. به هم?ن بهانه نگاه? به نام?را م? دارم هرچند ناقص و نارسا:

رمان عاشورا?? " نام?را" اثر? است ستودن? از صادق کرم?ار که انتشارات ن?ستان چاپ دوم آن را ن?ز وارد بازار کرده است.

نام?را داستان نفاق و تزو?ر و منفعت طلب? است. داستان مردمان? است که در ?ک پ?چ بزرگ تار?خ?? مردد و مشکک م? شوند در انتخاب ?ک مس?ر. مس?ر? که خ?ل? ها?شان اشتباه? انتخاب کردند و خود را برا? هم?شه روس?اه نمودند.
رمان، بیان فوق العاده گیرایی دارد و به نظرم به خوبی توانسته نفاق و تزویر کوفیان را نشان دهد. وقتی حالات شبث ابن ربعی را ترس?م م? کند، پرده از عمق نفاق چنین شخصیتی بر می دارد.

 هرکس در این رمان نشان دهنده یک تیپ شخصیتی در بین خواص در اسلام است.
عمرو بن حجاج نماد آنهایی است که جهاد ومبارزه را برای ارتقای حال و روز خود و قبیله خود می خواهند.
شبث نماد منافقینی است که محافظه کارانه منتظر فرصت های منفعت دار است.
ربیع نشان دهنده کسانی است که عمق دینی و اعتقادی ندارند ولی بواسطه حادثه ای کنجکاو و احساساتی می شوند.
عبدالله نماد کسانی است که دغدغه د?ن دارد، گرچه بین تشخیص حق و باطل مردد است و در نها?ت راه را از ب?راه تشخ?ص م? دهد.
و البته قهرمان داستان عبدالله بن عم?رکلب? است.

و? که افتخارش نبرد با کفار و مشرک?ن و در مرزها و ثغور اسلام است? به عنوان ?ک جنگجو? قهرمان ب?ن مردم - حت? مخالفانش- مورد احترام و تکر?م است. عبدالله تا انتها از جنگ ب?ن مسلمانان ناراحت است و سخت در اضطراب. م? خواهد برود از شهر? که در آن بو? مسلمان کش? به مشامش م? رسد.

و? در ابتدا با عقل معاشش به ماجرا م? نگرد و م? گو?د: حضرت عل?(عل?ه السلام) و فرزندش امام حسن (عل?ه السلام) شه?د نامرد? مردمان کوفه شدند، پس حس?ن بن عل?(عل?ه اسلام) با عقل  و تدب?رش به ا?ن نت?جه م? رسد که دعوت کوف?ان را اجابت نکند.

عبدالله دلش برا? حس?ن(عل?ه السلام) م? سوزد و از خود م? پرسد که چرا همچو او?? خود را در فتنه د?گران انداخته است و...

داستان ازدواج? که در نام?را آمده خ?ال? است ول? مابق? ماجراها واقع?ت? است که با?د عبرت ها از آن گرفت.

تکه طلا?? کتاب

پاسخ انس به عبدالله بن عم?ر:

" و اما من! هرگز برا? امام خو?ش تکل?ف مع?ن نم? کنم? که تکل?ف خود را از حس?ن م? پرسم. و من حس?ن را نه فقط برا? خلافت که برا? هدا?ت م? خواهم. و من ... حس?ن را برا? دن?ا? خو?ش نم? خواهم? که دن?ا? خود را برا? حس?ن م? خواهم. آ?ا بعد از حس?ن کس? را م? شناس? که من جانم را فدا?ش کنم؟"


به هرحال ما لذت بردیم از این رمان
دست کرمیار درد نکناد

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۷:۵۵
احسان عابدی

شنیدم رهبر معظم انقلاب در بازدیدشان از نمایشگاه کتاب، روی 2 کتاب دست گذاشته اند که یکی از انها رمان فاخر " نامیرا " بوده است. به همین بهانه نگاهی به نامیرا می دارم هرچند ناقص و نارسا:

رمان عاشورایی " نامیرا" اثری است ستودنی از صادق کرمیار که انتشارات نیستان چاپ دوم آن را نیز وارد بازار کرده است.

نامیرا داستان نفاق و تزویر و منفعت طلبی است. داستان مردمانی است که در یک پیچ بزرگ تاریخی٬ مردد و مشکک می شوند در انتخاب یک مسیر. مسیری که خیلی هایشان اشتباهی انتخاب کردند و خود را برای همیشه روسیاه نمودند.
رمان، بیان فوق العاده گیرایی دارد و به نظرم به خوبی توانسته نفاق و تزویر کوفیان را نشان دهد. وقتی حالات شبث ابن ربعی را ترسیم می کند، پرده از عمق نفاق چنین شخصیتی بر می دارد.

 هرکس در این رمان نشان دهنده یک تیپ شخصیتی در بین خواص در اسلام است.
عمرو بن حجاج نماد آنهایی است که جهاد ومبارزه را برای ارتقای حال و روز خود و قبیله خود می خواهند.
شبث نماد منافقینی است که محافظه کارانه منتظر فرصت های منفعت دار است.
ربیع نشان دهنده کسانی است که عمق دینی و اعتقادی ندارند ولی بواسطه حادثه ای کنجکاو و احساساتی می شوند.
عبدالله نماد کسانی است که دغدغه دین دارد، گرچه بین تشخیص حق و باطل مردد است و در نهایت راه را از بیراه تشخیص می دهد.
و البته قهرمان داستان عبدالله بن عمیرکلبی است.

وی که افتخارش نبرد با کفار و مشرکین و در مرزها و ثغور اسلام است٬ به عنوان یک جنگجوی قهرمان بین مردم - حتی مخالفانش- مورد احترام و تکریم است. عبدالله تا انتها از جنگ بین مسلمانان ناراحت است و سخت در اضطراب. می خواهد برود از شهری که در آن بوی مسلمان کشی به مشامش می رسد.

وی در ابتدا با عقل معاشش به ماجرا می نگرد و می گوید: حضرت علی(علیه السلام) و فرزندش امام حسن (علیه السلام) شهید نامردی مردمان کوفه شدند، پس حسین بن علی(علیه اسلام) با عقل  و تدبیرش به این نتیجه می رسد که دعوت کوفیان را اجابت نکند.

عبدالله دلش برای حسین(علیه السلام) می سوزد و از خود می پرسد که چرا همچو اویی خود را در فتنه دیگران انداخته است و...

داستان ازدواجی که در نامیرا آمده خیالی است ولی مابقی ماجراها واقعیتی است که باید عبرت ها از آن گرفت.

تکه طلایی کتاب

پاسخ انس به عبدالله بن عمیر:

" و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی کنم٬ که تکلیف خود را از حسین می پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت که برای هدایت می خواهم. و من ... حسین را برای دنیای خویش نمی خواهم٬ که دنیای خود را برای حسین می خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می شناسی که من جانم را فدایش کنم؟"


به هرحال ما لذت بردیم از این رمان
دست کرمیار درد نکناد

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۷:۵۵
احسان عابدی

در مجلس روضه ا? نشسته بودم. صف جلو?م ?ک? از سرداران بنام و پرافتخار دفاع مقدس که درحال حاضر فرمانده سپاه هم هست? نشسته بود. شخصا علاقه شد?د? به ا?شان داشته و دارم. به نوع? م? توان گفت پشت گرم? بچه ها? بس?ج? در شهر و استان ا?شان هستند.

کنارم هم ?ک آقا?? با کودک ?-? ساله اش نشسته بود.

پسربچه طبق خصلت کودک? اش? مشغول ش?طنت و سر وصدا بود. پدر که از پس آرام کردنش بر نم? امد? ناچار متوسل به سردار شد:

"بچه جان بش?ن! اگه نش?ن? ا?ن آقا دستگ?رت م?کنه م? بردت زندان! ا?ن آقا پل?سه تفنگ هم داره. دعوات م? کنه ها!؟ "

بچه ب?چاره تا آخر مجلس نگاهش رو? "آقاهه" ا? بود که خطرناک است و تفنگ دارد و م? تواند او را دستگ?ر کند...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۷:۲۵
احسان عابدی

در مجلس روضه ای نشسته بودم. صف جلویم یکی از سرداران بنام و پرافتخار دفاع مقدس که درحال حاضر فرمانده سپاه هم هست٬ نشسته بود. شخصا علاقه شدیدی به ایشان داشته و دارم. به نوعی می توان گفت پشت گرمی بچه های بسیجی در شهر و استان ایشان هستند.

کنارم هم یک آقایی با کودک ۴-۵ ساله اش نشسته بود.

پسربچه طبق خصلت کودکی اش٬ مشغول شیطنت و سر وصدا بود. پدر که از پس آرام کردنش بر نمی امد٬ ناچار متوسل به سردار شد:

"بچه جان بشین! اگه نشینی این آقا دستگیرت میکنه می بردت زندان! این آقا پلیسه تفنگ هم داره. دعوات می کنه ها!؟ "

بچه بیچاره تا آخر مجلس نگاهش روی "آقاهه" ای بود که خطرناک است و تفنگ دارد و می تواند او را دستگیر کند...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۷:۲۵
احسان عابدی