پابرهنگان

پابرهنگان

لذت دوستی با پابرهنگان در این است که مطمئنی ریگی به کفش خود ندارند...

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

پس از انتخاب س?د محمد خاتم? به عنوان ر??س جمهور و شکل گرفتن جر?ان موسوم به اصلاح طلب?، خاتم? محبوب قلوب جمع?ت قابل توجه? از ?زد? ها شده و فکر اصلاح طلب? در ب?ن ط?ف خاص? از مردم ا?ن استان رسوخ کرد.

از آن به بعد، "?زد" به نوع? تبد?ل به ح?ات خلوت اصلاحات شده و مکان? تقر?باً امن برا? حضور و سخنران? چهره ها? شاخص ا?ن جر?ان مانند  محمدرضا خاتم?، الهه کولا??، محمدعل? ابطح?، محسن م?رداماد?، مصطف? تاج زاده، هاشم آغاجر?، محسن آرم?ن و ... به حساب م? آمد. به گونه ا? که حت? پس از رو? کار آمدن دولت اصولگرا? دکتر احمد? نژاد، آمد و شد برخ? ا?ن افراد به ?زد برقرار بوده و سخنران? ها?شان ن?ز صورت م? گرفته است. گرچه در همان دوران راست جمهور? خاتم?، حضور مهره ها? منحط? مانند حس?ن حاج فرج دباغ(معروف به عبدالکر?م سروش) و حب?ب اله پ?مان با مخالفت شد?د ط?ف? از مردم انقلاب? مواجه م? گرد?ده، اما با ا?ن حال کمتر جا?? مانند "?زد" حاش?ه امن? برا? اعضا? احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهد?ن به حساب م? آمد.

خلاصه مقدمه ا?نکه ?زد را اگر نگو??م پا?تخت، حداقل موطن جر?ان اصلاحات م? شناسند.

پس از اتمام ر?است جمهور? خاتم?، همچنان حب ا?شان در دل جمع? از مردم ?زد باق? مانده و ملاک رفتار س?اس? ط?ف? از آنها، موضع خاتم? بود. ا?ن مساله به حد? حاد بوده که مثلاً در انتخابات مجلس سال 1386، مهندس اول?اء که در دق?قه 90 تا??د صلاح?ت شد، با تا??د و امضا? خاتم? پا? بنرها و تراکت ها? تبل?غات?، در ع?ن ناشناخته بودنش را? بالا?? کسب کرده و راه? مجلس شد. همچن?ن در انتخابات ر?است جمهور? سال 88، حما?ت خاتم? از موسو? باعث شد اکثر?ت آرا در ?زد (گرچه با اختلاف? نه چندان ز?اد!) به نفع موسو? داده شود.

دلبستگ? ا?ن قشر به خاتم? به حد? است که اگرچه در اوا?ل چشم ام?د? به موسو? به عنوان ?ک اصلاح طلب تمام ع?ار نداشتند، اما به احترام موضع خاتم?، به حما?ت از و? پرداختند.

اما اکنون که ب?ش از 2 سال از فتنه بزرگ 88 م? گذرد و دست امثال س?د محمد خاتم? در راه انداز? و تشد?د آن رو شده و ملت انقلاب? ا?ران بارها و بارها در راهپ?ما?? ها? خود از خاتم? به عنوان ?ک? از سران فتنه اعلام انزجار کرده اند، ا?ن سوال مطرح است که آ?ا هنوز هم آن دسته از مردم که تعلق خاطر? به و? داشتند، رفتار س?اس? خود را وابسته به مواضع و اشارات خاتم? م? دانند؟ ?ا د?گر دلبستگ? خود را از و? قطع کرده اند؟!

آ?ا وقت آن نرس?ده که مردم مومن دارالعباده حس وطن پرست? و حب خاتم? را بواسطه تقابلش با مبان? انقلاب و نظام اسلام? کنار گذاشته و در تصم?مات خود تجد?د نظر کنند؟

تقابل? که متاسفانه در همان دوران ر?است جمهور? اش ن?ز مشاهده م? شد و پس از آن با د?دار با امثال جورج سوروس و فرمانده ناتو و دست دادنش با دختران ا?تال?ا?? و ...  فقط بر غلظتش افزوده شد!

دست دادن خاتم? با دختران ا?تال?ا??

مسلماً که در شرا?ط موجود بواسطه انزجار? که مردم در سراسر کشور از خاتم? به عنوان راس الفتنه ?افته اند، مسلم است که و? حداقل در انتخابات پ?ش رو? مجلس، علناً و رسماً حما?ت? از کاند?دا?? نکند، اما آ?ا حب ?زد? ها به او تا چه زمان? ادامه خواهد داشت؟

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۰ ، ۱۰:۱۸
احسان عابدی

پس از انتخاب سید محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور و شکل گرفتن جریان موسوم به اصلاح طلبی، خاتمی محبوب قلوب جمعیت قابل توجهی از یزدی ها شده و فکر اصلاح طلبی در بین طیف خاصی از مردم این استان رسوخ کرد.

از آن به بعد، "یزد" به نوعی تبدیل به حیات خلوت اصلاحات شده و مکانی تقریباً امن برای حضور و سخنرانی چهره های شاخص این جریان مانند  محمدرضا خاتمی، الهه کولایی، محمدعلی ابطحی، محسن میردامادی، مصطفی تاج زاده، هاشم آغاجری، محسن آرمین و ... به حساب می آمد. به گونه ای که حتی پس از روی کار آمدن دولت اصولگرای دکتر احمدی نژاد، آمد و شد برخی این افراد به یزد برقرار بوده و سخنرانی هایشان نیز صورت می گرفته است. گرچه در همان دوران راست جمهوری خاتمی، حضور مهره های منحطی مانند حسین حاج فرج دباغ(معروف به عبدالکریم سروش) و حبیب اله پیمان با مخالفت شدید طیفی از مردم انقلابی مواجه می گردیده، اما با این حال کمتر جایی مانند "یزد" حاشیه امنی برای اعضای احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین به حساب می آمد.

خلاصه مقدمه اینکه یزد را اگر نگوییم پایتخت، حداقل موطن جریان اصلاحات می شناسند.

پس از اتمام ریاست جمهوری خاتمی، همچنان حب ایشان در دل جمعی از مردم یزد باقی مانده و ملاک رفتار سیاسی طیفی از آنها، موضع خاتمی بود. این مساله به حدی حاد بوده که مثلاً در انتخابات مجلس سال 1386، مهندس اولیاء که در دقیقه 90 تایید صلاحیت شد، با تایید و امضای خاتمی پای بنرها و تراکت های تبلیغاتی، در عین ناشناخته بودنش رای بالایی کسب کرده و راهی مجلس شد. همچنین در انتخابات ریاست جمهوری سال 88، حمایت خاتمی از موسوی باعث شد اکثریت آرا در یزد (گرچه با اختلافی نه چندان زیاد!) به نفع موسوی داده شود.

دلبستگی این قشر به خاتمی به حدی است که اگرچه در اوایل چشم امیدی به موسوی به عنوان یک اصلاح طلب تمام عیار نداشتند، اما به احترام موضع خاتمی، به حمایت از وی پرداختند.

اما اکنون که بیش از 2 سال از فتنه بزرگ 88 می گذرد و دست امثال سید محمد خاتمی در راه اندازی و تشدید آن رو شده و ملت انقلابی ایران بارها و بارها در راهپیمایی های خود از خاتمی به عنوان یکی از سران فتنه اعلام انزجار کرده اند، این سوال مطرح است که آیا هنوز هم آن دسته از مردم که تعلق خاطری به وی داشتند، رفتار سیاسی خود را وابسته به مواضع و اشارات خاتمی می دانند؟ یا دیگر دلبستگی خود را از وی قطع کرده اند؟!

آیا وقت آن نرسیده که مردم مومن دارالعباده حس وطن پرستی و حب خاتمی را بواسطه تقابلش با مبانی انقلاب و نظام اسلامی کنار گذاشته و در تصمیمات خود تجدید نظر کنند؟

تقابلی که متاسفانه در همان دوران ریاست جمهوری اش نیز مشاهده می شد و پس از آن با دیدار با امثال جورج سوروس و فرمانده ناتو و دست دادنش با دختران ایتالیایی و ...  فقط بر غلظتش افزوده شد!

دست دادن خاتمی با دختران ایتالیایی

مسلماً که در شرایط موجود بواسطه انزجاری که مردم در سراسر کشور از خاتمی به عنوان راس الفتنه یافته اند، مسلم است که وی حداقل در انتخابات پیش روی مجلس، علناً و رسماً حمایتی از کاندیدایی نکند، اما آیا حب یزدی ها به او تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۰ ، ۱۰:۱۸
احسان عابدی

احمق ها م? خواهند ا?ن درخت تنومند را از پا ب?ندازند، اما نم? دانند ر?شه ها? ا?ن درخت را خون آب?ار? م? کند...


چقدر ز?با گفته امام روح الله... چقدر پرمغز است ا?ن سخنان:

" با ریختن خون عزیز ما، تایید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست .بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما ازمرگ نمی ترسیم ؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب ، متفکران ما را می کشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است ! منطق اسلام ترور را باطل می داند. اسلام منطق دارد؛ لکن با ترور شخصیتهای بزرگ ما، شخصهای بزرگ ما، اسلام ما تایید می شود.

نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ایران ، باز زندگی از سر گرفت . اگر یک سستی ، ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد. (صح?فه امام- جلد هـفتم - صفحه 183 -در پ? شهادت شه?د مرتض? مطهر?)
 

ahmadi

(شه?د سرافراز مصطف? احمد? روشن. ?ادم آمد آن جمله امام را که سربازان ما در قنداقه و گهواره اند...)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۰ ، ۰۴:۲۸
احسان عابدی

احمق ها می خواهند این درخت تنومند را از پا بیندازند، اما نمی دانند ریشه های این درخت را خون آبیاری می کند...


چقدر زیبا گفته امام روح الله... چقدر پرمغز است این سخنان:

" با ریختن خون عزیز ما، تایید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست .بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما ازمرگ نمی ترسیم ؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب ، متفکران ما را می کشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است ! منطق اسلام ترور را باطل می داند. اسلام منطق دارد؛ لکن با ترور شخصیتهای بزرگ ما، شخصهای بزرگ ما، اسلام ما تایید می شود.

نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ایران ، باز زندگی از سر گرفت . اگر یک سستی ، ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد. (صحیفه امام- جلد هـفتم - صفحه 183 -در پی شهادت شهید مرتضی مطهری)
 

ahmadi

(شهید سرافراز مصطفی احمدی روشن. یادم آمد آن جمله امام را که سربازان ما در قنداقه و گهواره اند...)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۰ ، ۰۴:۲۸
احسان عابدی

جوان? با چاقو وارد مسجد شد و گفت: ب?ن شما کس? هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد، بالاخره پ?رمرد? با ر?ش سف?د از جا برخواست و گفت : آر? من مسلمانم.
جوان به پ?رمرد نگاه? کرد و گفت با من ب?ا، پ?رمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدم? از مسجد دور شدند، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پ?رمرد گفت که م?خواهد تمام آنها را قربان? کند و ب?ن فقرا پخش کند و به کمک احت?اج دارد، پ?رمرد و جوان مشغول قربان? کردن گوسفندان شدند و پس از مدت? پ?رمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص د?گر? را برا? کمک با خود ب?اورد.
جوان با چاقو? خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرس?د :
آ?ا مسلمان د?گر? در ب?ن شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پ?رمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پ?ش نماز مسجد دوختند ، پ?ش نماز رو به جمع?ت کرد و گفت :
چرا نگاه م? کن?د ، به ع?س? مس?ح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کس? مسلمان نم? شود...!

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۰ ، ۰۴:۴۸
احسان عابدی

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه می کنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود...!

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۰ ، ۰۴:۴۸
احسان عابدی

به کس? بر نخورد؛ واقعاً م? دانم ا?ن اهال? گردن کلفت س?است مردم را خر فرض کرده اند، اما نم? دانم که م? دانند مردم م? دانند که آنها را خر فرض م? کنند ?ا نه ؟؟!!

?- سران اصلاحات و پادوها و خلاصه ر?ز و درشت اصلاحات ژست گرفته که در انتخابات شرکت نم? کنند. اما وقت? تابش و کواکب?ان و اعلم? و خزعل? و جلودارزاده و قنبر? و عل?خان? و و و ثبت نام م? کنند، همگ? م? گو?ند " ما مستقل م? آ??م" ، "بصورت فرد? ثبت نام کرده ا?م" ، "از طرف جبهه اصلاحات ن?ست?م" و ...

?-سخنگو? جبهه متحد اصولگرا?ان ط? گفتگو?? مفصل با پا?گاه اطلاع رسان? جبهه متحد اصولگرا?ان م? گو?ند:" تصم?م جمع? اعضا? شورا? مرکز? هم?ن است که «ساکت?ن فتنه» و «ساکت?ن انحراف» ه?چ جا?? در م?ان نامزدها? جبهه متحد اصولگرا?ان نداشته باشند."

عل? رغم تمام احترام? که برا? ا?شان قائلم، اما با?د بگو?م حاج آقا! ا?ن ساکت?ن فتنه ا? که م? فرما??د ?-? تا??شون ?ا خودشون ?ا نما?نده شون جزو همون اعضا? شورا? مرکز? تصم?م گ?رنده تشر?ف دارند!

بگذر?م... هوا چطوره ؟!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۰ ، ۰۹:۴۶
احسان عابدی

به کسی بر نخورد؛ واقعاً می دانم این اهالی گردن کلفت سیاست مردم را خر فرض کرده اند، اما نمی دانم که می دانند مردم می دانند که آنها را خر فرض می کنند یا نه ؟؟!!

۱- سران اصلاحات و پادوها و خلاصه ریز و درشت اصلاحات ژست گرفته که در انتخابات شرکت نمی کنند. اما وقتی تابش و کواکبیان و اعلمی و خزعلی و جلودارزاده و قنبری و علیخانی و و و ثبت نام می کنند، همگی می گویند " ما مستقل می آییم" ، "بصورت فردی ثبت نام کرده ایم" ، "از طرف جبهه اصلاحات نیستیم" و ...

۲-سخنگوی جبهه متحد اصولگرایان طی گفتگویی مفصل با پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگرایان می گویند:" تصمیم جمعی اعضای شورای مرکزی همین است که «ساکتین فتنه» و «ساکتین انحراف» هیچ جایی در میان نامزدهای جبهه متحد اصولگرایان نداشته باشند."

علی رغم تمام احترامی که برای ایشان قائلم، اما باید بگویم حاج آقا! این ساکتین فتنه ای که می فرمایید ۲-۳ تاییشون یا خودشون یا نماینده شون جزو همون اعضای شورای مرکزی تصمیم گیرنده تشریف دارند!

بگذریم... هوا چطوره ؟!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۰ ، ۰۹:۴۶
احسان عابدی

از بهتر?ن توف?قات زندگ? ام ? بار حضور در ب?ت رهبر? و ز?ارت حضرت آقاست که ش?ر?ن تر?ن آنها هم افطار? سر سفره معظم له م? باشد.

ننه حاج? ام (مادر بزرگم) که با وجود ب?ش از ?? سال سن? از قضا بشدت اهل س?است بخصوص در حوزه س?است ب?ن الملل تشر?ف دارند و تاکنون ه?چ روز? نشده که اخبار ساعت ?? و ?? را از دست داده باشند? در ?ک? از د?دارها بنده را از صفحه تلو?ز?ون در د?دار با رهبر معظم تماشا کرده و مشعوف شده بودند.

چند هفته ا? بعد از د?دار که ننه را د?دم? بس?ار ابراز شعف نموده و گفتند: ننه خوش بحالت! د?دار آقا هم رفت? و از نزد?ک ا?شون رو د?د? و باهاش حرف زد? {!}. حالا ا?ن بار که د?د?ش بهش بگو تازه ازدواج کرد? و خونه ندار?. بگو ?ه خونه بهت بده و ?ه کار هم برات پ?دا کنه!

... حق?ر هم سع? در توج?ه ننه حاج? مصروف داشتم و البته حرف ننه همان بود که بود!


* ز?ن پس گه گدار? خاطرات خود را هم لابلا? مطالب د?گر خواهم نوشت.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۰ ، ۰۶:۲۰
احسان عابدی

از بهترین توفیقات زندگی ام ۳ بار حضور در بیت رهبری و زیارت حضرت آقاست که شیرین ترین آنها هم افطاری سر سفره معظم له می باشد.

ننه حاجی ام (مادر بزرگم) که با وجود بیش از ۷۰ سال سن٬ از قضا بشدت اهل سیاست بخصوص در حوزه سیاست بین الملل تشریف دارند و تاکنون هیچ روزی نشده که اخبار ساعت ۱۴ و ۲۱ را از دست داده باشند٬ در یکی از دیدارها بنده را از صفحه تلویزیون در دیدار با رهبر معظم تماشا کرده و مشعوف شده بودند.

چند هفته ای بعد از دیدار که ننه را دیدم٬ بسیار ابراز شعف نموده و گفتند: ننه خوش بحالت! دیدار آقا هم رفتی و از نزدیک ایشون رو دیدی و باهاش حرف زدی {!}. حالا این بار که دیدیش بهش بگو تازه ازدواج کردی و خونه نداری. بگو یه خونه بهت بده و یه کار هم برات پیدا کنه!

... حقیر هم سعی در توجیه ننه حاجی مصروف داشتم و البته حرف ننه همان بود که بود!


* زین پس گه گداری خاطرات خود را هم لابلای مطالب دیگر خواهم نوشت.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۰ ، ۰۶:۲۰
احسان عابدی